سخنرانی جشنواره عمار ـ زاهدان
متن سخنرانی ام در اختتامیه جشنواره عمار در زاهدان:
باسلام بر پیر سبز پوش رحیل عشق . ساقی میکده معرفت . انسان کامل و عارف واصل . احیاگر اسلام در عصر حاکمیت استکبار. فریاد جدید اسلام. معمار قلب های شکسته مظلومان و ستمدیدگان عالم، حضرت امام رضوان الله تعالی علیه. و با سلام بر آیینه تمام نمای بلوغ تفکر آن حضرت ، مقام معظم رهبری .
درود و سلام ما بر شهدای این استان به خصوص سلام و درود بر شهید محمد گلدوی که منتظر مردن نماند. ... عزیزان! اگر قرار بود در این عصر پیامبری مبعوث شود و خداوند کتابی بر آن پیامبر نازل کند و در آن کتاب، همچون قرآن که خداوند در آن بر رسانه قلم سوگند یاد کرده است، باز هم به رسانه ای سوگند یاد کند، عقل ناچیز من همین مقدار قد می دهد و می گوید: خداوند می گفت: قسم به دوربین سید مرتضی و آنچه به تصویر می کشید. این نقش و جایگاه این رسانه است. عزیزان! من در امواج خروشان بیداری اسلامی با تمام وجود جای دوربین سید مرتضی آوینی را خالی می دیدم که در هر گوشه ای از جهان که صدای مظلومی در برابر ظالمی بر می خواست، خواه در قلب اروپا باشد یا در آسیا، در افغانستان باشد یا در سیستان و بلوچستان، در بوسنی و هرزگوین باشد یا در بیروت دوربین مقدس او به مأموریت و رسالت دینی و تاریخی اش عمل می کرد. سید مرتضی آوینی به همراه دوربینش در کنار مبارزان راه حق حاضر می شد. منتظر نمی ماند تا فلان نهاد یا وزارت خانه بلیط هواپیما بگیرد، هتل رزرو کند ، هزینه ی سفرش به دلار محاسبه شود و بعد راهی آن کشور شود.
- من بعنوان یک بچه روستایی خان گزیده، روزی انقلاب اسلامی را بیشتر شناختم و معنای جملات امام را بهتر فهمیدم که مستند، خان گزیده های آوینی را دیدم و با محرومین و پابرهنگان سیستان و بلوچستان آشنا شدم و احساس هم ذات پنداری کردم. من روزی با گفتمان اصیل اسلامی و دفاع از ملت های مظلوم و حق طلب آشنا شدم که مستند آوینی در خصوص مسلمانان بوسنی و هرزگوین را دیدم. بوسینایی هایی که در برابر دوربین ها، اسکناس های هزار تومانی را همچون پیشانی بند، روی پیشانی شان می گرفتند و می گفتند: الگوی ما شهید محمدحسین فهمیده است. من روزی به عمق عشق و علاقه ی یک ملت به رهبرشان بیشتر پی بردم که مستند شهید آوینی در خصوص رحلت حضرت امام را دیدم. به عنوان کسی که سال ها در خاکریزهای شلمچه و نیزارهای جزایر مجنون بوده ام، وقتی احساس کردم نسل جنگ ندیده با تمام وجود با دفاع مقدس آشنا می شوند و ارتباط برقرار می کنند که مستند روایت فتح تولید شد و گنج بودن این جنگ هشت ساله بیشتر برای این نسل روشن شد .
- از روزی که دوربین سید مرتضی رفت روی مین، بمدت 16 سال کمتر دوربینی توفیق و لیاقت به تصویر کشیدن، تصاویر و صحنه هایی، که دوربین سید مرتضی به تصویر می کشید را نداشت، تا اینکه جشنواره عمار متولد شد. جشنواره ای که صدای اصیل انقلاب و تصویرگر مبارزه علیه امپریالیست و استکبار بود. بعد از آن دوربین ها تمرین کردند برای به تصویر کشیدن و رساندن صدای انقلاب. به راستی اگر خیلی از ماها قلم جادویی شهید آوینی را می داشتیم، آیا قلم را بر دوربین ترجیح نمی دادیم، این دوربین چه داشت که بر آن قلم جادویی ارجحیت پیدا کرد. این سوالی است که ذهن مرا به خود مشغول کرده و جوابش را در عظمت و مأموریت و تاثیر گذاری دوربین شهید آوینی با عقبه فکری و ایدئولوژیکی اش می دانم. دوربین شهید آوینی مثل رزمندگان جنگ سخت، رفت روی مین و شهید شد تا به ما بفماند که در باغ شهادت باز بازست.
تا زمانی که آوینی زنده بود نمایش فیلم های او در سیمای جمهوری اسلامی ممنوع بود. نمی دانم چرا اینگونه است. چرا رزمندگان رسانه ای روح الله باید در کشور خودشان هم مظلوم باشند. شهید مطهری راست می گوید که انقلاب فرزند خور است. وقتی که سید و سروران اهل قلم، سید مرتضی آوینی به شهادت رسید، روزنامه کیهان در اواخر فروردین سال 1374، در یک صفحه مانده به آخر، در قسمت مربوط به حوادث، در پایین صفحه، در یک ستون کوچک با تیتر ریزی خبر شهادت شهید آوینی را اینگونه نوشت: یک مستندساز کشته شد! کیهان لقب شهید را زمانی به سید مرتضی آوینی داد که مقام معظم رهبری در وصف او لقب سید اهل قلم را داد.
-آن قدر که سینمای غرب و هالیوود از سینمای شهید آوینی تآثیر پذیرفت سینمای ما تأثیر نگرفت. تأثیر افکار و مستند های شهید آوینی بر سینمای جنگی جهان از جایگاهی برخوردار است که فرانسیس فوکویاما، اندیشمند آمریکایی در کنفرانس اورشلیم با عنوان «بازشناسی هویّت شیعه» میگوید: «فیلم سازان آمریکایی برای تضعیف هویت شیعی و اسلامی باید در فیلمهایشان هر چه را که شیعیان دربارة امام زمان میگویند، بر شخصیّت عیسای ناصری تطبیق دهند. و برای این منظور فیلمهایی بر اساس مدل «روایت فتح» آوینی، ساخته شود، با همان اسلوب متن و با به کارگیری مؤلّفههای احساسی و حماسی برنامههای آوینی..» بر همین اساس فیلم های «نجات سرباز رایان» با محتوای تجلیل از مادر سه سرباز کشته شده در جنگ؛ فیلم «نبرد پرل هاربر» با محتوای جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم؛ فیلم «زمانی که سرباز بودیم» با تئوری بازسازی کربلا و بر اساس الگوی عملیّات کربلای 5؛ فیلم «سقوط شاهین سیاه» با مضمون بازسازی صحنه ی کربلای مورد اشاره شهید آوینی ساخته می شود. وقتی آقای استیون اسپیلبرگ کارگردان فیلم نجات سرباز رایان اعتراف می کند که مضامین متعالی فیلم هایش را از مرتضی آوینی گرفته است، آنوقت ما قدر سید مرتضی و دوربینش را بیشتر می دانیم. عزیزان! الگوبرداری از مستند های شهید آوینی در فیلم نجات سرباز رایان، باعث شد این فیلم با فروش جهانی، ۴۸۱ میلیون دلار به پرفروشترین فیلم سال ۱۹۹۸ تبدیل شود. این فیلم نامزد ۱۱ جایزه اسکار شد، استیون اسپیلبرگ جایزه بهترین کارگردانی را از آن خود کرد. نجات سرباز رایان در سال ۱۹۹۹، وارد شبکه ویدئویی خانگی شد که ۴۴ میلیون دلار فروخت. پس از شکار پنج جایزه اسکار توسط این فیلم، منتقدین هالیوودی از اسپیلبرگ، می پرسند، آقای اسپیلبرگ! این فیلم هیچ سنخیتی با مدل سینمایی شما ندارد، چرا؟ اسپیلبرگ پاسخ می دهد : درست است، چون تِم اصلی فیلم و داستان را از تلویزیون ایران، الهام گرفته ام. می پرسند: نام آن برنامه چیست؟ پاسخ می دهد: مستند روایت فتح آقای مرتضی آوینی.
- عزیزان ! ما در یک جنگ نابرابر فرهنگی قرار داریم. رزمندگان جنگ نامتقارن فرهنگی چریک های فرهنگی اند. ما در این جنگ نابرابر به چریک های فرهنگی رسانه ای نیاز داریم. جنگی که دوربین مقدس است و این دوربین حکم اسلحه کلاش و آرپیجی 7 را دارد. جنگی که چریک فرهنگی ما در دل حوادث با دوربینش روی مین برود و شهید شود. این عرصه بی شهید به جایی نمی رسد. مثل دفاع مقدس که هر رزمنده ای قبل از حمل سلاح و زدن به خط دشمن باید کوله پشتی شهادت را بر دوش روح و قلبش حمل می کرد، چریک فرهنگی ما هم قبل از برداشتن دوربین و حمل آن بر روی شانه هایش، دل و درونش باید حامل عشق به شهادت در این جنگ و مبارزه رسانه ای باشد.
عزیزان! هنر این نیست که جوان انقلابی ظاهرش را همچون آوینی بیاراید و سعی کند ظاهر و شکل و شمایلش چون آوینی باشد. هنر این است که ما در این جنگ نابرابر فرهنگی صدها و هزارها چریک فرهنگی همچون آوینی داشته باشیم. فکه در نزد او بحرین باشد. طلائیه در اندیشه او افغانستان باشد. چزابه او تونس و لیبی باشد. شلمچه او سوریه باشد. و دهلاویه ی او لبنان و فلسطین. بعد از سی سال که از تولد این انقلاب می گذشت، ما در کشورهای عربی صدای الشعب یرید اسقاط نظام را شنیدیم، یعنی: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.
- این روزها وقتی می بینم مردم بحرین منتظر مستندی، شعری، فیلمی از سرزمین پدری شان ایران هستند، قضیه بر عکس شده و جنبش های دانشجویی ما منتظر کلیپی و فیلمی از بحرین مانده اند. ماها که ساعت ها پای کلیپ شعرهای حماسی آیات القرمزی این شاعر شهید بیست ساله بحرینی نشستیم و گریه کردیم، آیا عرضه نداشتیم برای حرکت انقلابی مردم بحرین مستندی فیلم کوتاهی و شعری تولید کنیم. وقتی کم کاری های رزمندگان رسانه ای ایران به عنوان ام القرای جهان اسلام را می بینم، به این فکر می کنم که چقدر جای چریک های فرهنگی دوربین به دوش در این جنگ نامتقارن رسانه ای خالی ست.
- ما جوان انقلابی پشت میزنشین نمی خواهیم. ما به چریک های فرهنگی ای احتیاج داریم که کوله بارشان بصیرت باشد. ما جوانی نمی خواهیم که تنها زیارت عاشورا و دعای ندبه بخواند، مرتب ذکر بگوید، دکمه پیراهنش را تا آخر ببندد اما از شهادت بترسد و در ظهر عاشورا امام حسین(ع) را ترک کند. ما به جوانی نیاز داریم که وقتی صدای این عمار را از ولی امرش می شنود با کوله بار بصیرت و موقع شناسی و دشمن شناسی حماسه و مبارزه ملت ها علیه فرعون های کشورهای عربی و نظام سلطه را به تصویر بکشد. آماده هجرت باشد و درونش به چنان آمادگی ای برسد که این جمله را تکرار کند: زندگی زیباست اما شهادت زیباتر! جوان تکلیف گرایی که در راه تکلیف گرایی اش آماده جان دادن باشد و بر استراتژی دشمن بتازد. چریکی که در این جنگ نابرابر به رسالت دینی و تاریخی اش بیاندیشد. جنگ نابرابری که با اسلحه نابرابر ماهواره، شبکه های اجتماعی، هالیوود و بالیوود به جنگ ما آمده است. در دور افتاده ترین روستاهای سیستان و بلوچستان که شاید سیگنال های تلویزیون ایران و حتی شبکه استانی آنتن نمی دهد، ماهواره حضور دارد و به دنبال یارگیری است. من یقین دارم همین مقدار اطلاع رسانی و مبارزه چریک های رسانه ای جمهوری اسلامی آن چنان ایادی کفر و استکبار را عصبانی کرده است که منجر به قطع ماهواره ای شبکه های العالم، المنار و پرس تی وی کرده اند تا ما صدای مظلومیت ملت های مظلوم را به گوش جهانیان نرسانیم.
برادران و خواهران! کمتر دوربینی در شاهراه این پیچ تاریخی بشریت برای ضبط حماسه ها و مبارزات ملت های مظلوم وجود ندارد. در تمام سه دهه ی گذشته آن چیزی که صهیونیست های جنایتکار و غاصب را شکست داد، فقط موشک های چریک های حزب الله لبنان نبود، بلکه در کنار آن موشک هایی که تانک های مرکاوا و ناوچه های فوق مدرن اسرائیلی ها را نابود کرد، چریک های رسانه ای جان بر کفی بودند که پا به پای چریک های نظامی، آن صحنه های ناب را ضبط و خلق می کردند. وقتی شبکه المنار ضجه ها و گریه های ناشی از ترس سربازان اسرائیلی را به تصویر می کشید. ترس و وحشت و اضطراب و انگیزه هجرت از اسرائیل تا عمق سرزمین های اشغالی رسوخ می کرد و حقانیت این جمله سید حسن نصرالله هویدا می شد، که: اسرائیل خانه عنکبوت است.
چرا نباید ملت های جهان از مقاومت ملت سوریه در روزهای سخت باخبر شوند. و مردم دنیا بدانند که طی 19ماه گذشته آنهایی که در کوچه پس کوچه های سوریه بر علیه تروریست ها و گماشتگان استکبار جهانی می جنگیدند، ارتش سوریه نبودند، بلکه جوانانی بودند که بر اساس مدل انقلاب اسلامی خود را بسیجی و سازمان رزم شان را بسیج مستضعفین می دانند. امروز اینها معادلات نظامی و نقشه های نظام سلطه را در منطقه بر هم زده اند و با دشمنان شان می جنگند. زمانی کمر صهیونیست ها و ایادی استکبار و دشمنان ملت سوریه شکست که 50 هزار بسیجی علوی و بیش از20 هزار رزمنده اهل تسنن براساس الگو و مدل بسیج مستضعفین مسلح شدند و به دفاع از کشورشان پرداختند.
چرا نباید رزمندگان رسانه ای انقلاب اسلامی در کنار حانیه، دختر خردسال فلسطینی در غزه مظلوم حضور داشته باشد، و تصویرگر مظلومیت حانیه دختر هشت ساله فلسطینی، یک خبرنگار آمریکایی باشد که آن را به خاطر ژورنالیستی بودن خبر، به تصویر بکشد و ارائه بدهد.
چرا نباید رزمندگان جبهه رسانه ای ما خالق صحنه های چون آیات القرمزی شاعر 24 ساله بحرینی باشند، صحنه هایی که به جریان مبارزه با استکبار روح انقلابی تزریق می کند و دنیا را به فکر و تأمل وا می دارد.
سی سال است که خیلی ها نمی دانستند که برگزاری نماز جماعت در کشور مسلمان نشین تونس ممنوع است. چنان فضای خفقان و ظلم و مبارزه با دین و احکام شریعت در این کشور به اوج رسید و آنقدر مردم مظلوم این کشور منتظر رزمندگان جبهه رسانه ای انقلاب اسلامی ماند و ما نرفتیم، تا محمد بوعزیزی، با به آتش کشیدن خودش، بار مأموریت نبود رزمندگان جبهه رسانه ای انقلاب اسلامی را به دوش کشید و پرچمدار حرکتی شد که فرعون های کشور های عربی منطقه را یکی پس از دیگری به زیر کشید. دوربین می تواند با به تصویر کشیدن صحنه هایی خاص فطرت و وجدان انسانهای تشنه حق و حقیقت را نسبت به استکبار و نظام سلطه سامان و جهت بدهد.
اگر طی چند دهه گذشته انقلابیون جهان به مبارزین ضد امپریالیستی در آمریکای لاتین احترام می گذارند، بخش زیادی از آن مدیون مستندهای زیبایی است که آنها از مبارزات ضد امپریالیستی خود به جهان صادر نموده اند. الجزایر: با فیلم" نبرد الجزیره"مبارزات ضد استعماری مردم کشورش را برای جهانیان به تصویر کشید .کوبا: ارنستو چوگورا را با دهها فیلم و مستندی چون خاطرات موتورسیکلت به جهانیان بعنوان یک قهرمان افسانه ای معرفی کرد. شیلی با مستند شهر عکاسان مظلومیت خودش و بمباران کاخ ریاست جمهوری و سقوط دولت مردمی آلنده را به گوش جهانیان رسانید.
دنبال این نباشید که سینمای انقلاب اسلامی را در بخش نامه ها و مکانیزم ها و فضای سینمای حال حاضر ایران تعریف کنید. سینمای انقلاب اسلامی قوانین و مکانیزم های خاص خودش را دارد.
عزیزان! شما در حوزه مستند دفاع مقدس از میراث پایان ناپذیر جنگ برخوردار هستید. مقام معظم رهبری می فرمایند این جنگ یک گنج است. ما مفهوم این جمله آقا را درک نکرده ایم. گویا این گنج باید از نوع مادی باشد تا ما آن را لمس کنیم. بیش از دو دهه ای که از جنگ گذشته، بار انتقال ارزش های دفاع مقدس بر روی شانه های رسانه ی کتاب بوده است. فیلم هایی که در حوزه دفاع مقدس ساخته شد، به جز در مواردی نادر، آنقدر زبانش الکن و قهرمانانش دست نیافتنی بودند، که کمتر جوان بعد از جنگ را می توان یافت که در این سینما از ارزش ها و قهرمانان این دفاع هشت ساله الگو گرفته باشد، این در حالی است که یک مشت خاک در طلائیه به اندازه تمام نهادهای فرهنگی کشورمان. انسان انقلابی پرورش داده است. باور نمی کنم تمام نهاد فرهنگی بتوانند کاری کنند که دختر دانشجویی از خرمشهر کیک بگیرد و برود مزار شهدای شلمچه و با دوستانش بگوید. بیایید کیک یکسالگی مرا بخورید. بهش بگویند تو بیست و سه جهار سالته. و او بگوید نه من یکسالمه، چون پارسال در چنین روزهایی در شلمچه متولد شدم و خودم رو پیدا کردم. کدام نهاد فرهنگی می تواند این تحول را در درون فردی بوجود بیاورد. کدام کار فرهنگی می تواند کاری کند که دختر بی چادری تو شلمچه بگوید تا از خرمشهر برایم چادر نگیرید بیارید از شلمچه نمی روم. و او از شلمچه چادری رفت. این خاک ها این همه برکت و قدرت انسان سازی دارند، شما ببینید انسان هایی که تو این خاک ها زندگی کردند چه گنج بزرگ و باارزشی اند.
به عنوان یکی از دوستداران انقلاب اسلامی عرض می کنم: تندیس جشنواره عمار خط کش سینمای انقلاب اسلامی است، نه جوایز جشنواره هایی چون اسکار و غیره، جشنواره عمار حنجره ای ست که فریاد انقلابی تکلیف گرایی و خدامحوری فرزندان روح الله از تصویر آن به گوش می رسد. جشنواره عمار تابلویی ست که در آن تصویر آرمانخواهی فرزندان روح الله در آن دیده می شود. عزیزان! در پیچ تاریخی بشریت جای مستند سازان علاقمند انقلاب اسلامی خالی ست .
امروز روز عمار است، روز بصیرت بخشی و عمل به تکلیف. عمارهای عصر حاضر فقط خطبا و سخنرانان نیستند. هر کس که در راه مبارزه با کفر و نظام سلطه جهانی که چون زالو خون انسانها را می مکند، دوربینی به دست بگیرد و در گفتمان انقلاب اسلامی صحنه هایی را خلق و ضبط کند که آن صحنه ها فرهنگ و گفتمان و سبک زندگی عاشورایی را ترسیم کند، او یک عمار است. هر کس امروز برای امام خامنه ای یار باشد نه بار، او یک عمار است...
این وبلاگ دلنوشته هایی از یک سرباز قدیمی است.از جور روزگار وارد این فضا شده ام و از این که در این محله مجازی غریبم کمی می ترسم. یادش بخیر ... اگر روزگاری در اردوگاههای عراق وبلاگ بود، نه پدرم آن همه درد هجران می کشید، و نه وبلاگ من این همه بی خواننده بود.